وبلاگ پیام شاهد در جدید ترین پست خود نوشت:
یا این داستان رو نخون….یا اگه شروع کردی به خوندن تا تهش بخون…. هر کی خونده …آخرش اشک هاشو پاک کرده!
شیشه های مشروب رو سفارش داده بود.
خداکنه تا فردا آماده بشه . . . . . .
بهترین تالار شهر را آذین بسته اند! خوبی این تالار این است که کاری ندارند که مجلس مختلط باشد یا جدا!
چند تا از دوستان که خوب میرقصیدند حتما باید باشند تا مجلس را گرم کنند!
شوخی که نیست!!
شب عروسیه !
همان شبی که هزار شب نمیشود !
همان شبی که همه به هم محرم میشوند!
همان شبی که وقتی عروس بله را میگوید به تمامی مردان داخل تالار که نه …بلکه به تمامی مردان شهر محرم میشوند ! این را از فیلم هایی که در فضای سبز داخل شهر میگیرند میفهمم !
همان شبی که فراموش میشود عالم محضر خداست…
آهااااااان ! یادم آمد …!
این تالار که محضر خدا نیست !!!!!
تا میتوانید معصیت کنید !!!!!
همان شبی که داماد هم آرایش میکند !
همه و همه آمده اند ! حتی خان دایی !
ای کاش امام زمان هم می آمد..حق پدری دارند بر ما….مگر میشود او نباشد؟؟؟
برایش کارت دعوت نفرستاده بودند اما …آقا آمده بود …
به تالار که رسید…سر در تالار نوشته بودند ” ورود امام زمان (عج) ممنوع”
دورتر ها ایستاد و گفت : دختـــــــــــرم… عروسیت مبارک ولی …ای کاش کاری میکردی تا من هم میتوانستم بیایم…
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: مرودشتمطالب وبلاگ های مرودشتیفرهنگی
برچسبها: مرودشت امام زمان
تاريخ : دو شنبه 25 آبان 1394
| 9:0 | نویسنده : شکوهی |