وبلاگ هیئت عشاق الزهرا (س) سیدان در جدید ترین مطلب خود به ارائه مطلبی درباره امام حسین (ع) با عنوان "شخصيت شناخته شده سيدالشهداء" پرداخت و نوشت...
بخش اول شامل : زندگانى و بررسى شخصيت و نهضت اباعبدالله الحسين عليه السلام و مظلوميت اسلام و اهل بيت در زمان حضرت
عوامل مؤ ثر در پيروزى نهضت سيدالشهداء
براى موفقيت يك نهضت در اهداف خود مى بايد پنج مساءله بطور كامل رعايت شود، و طبعا براى شناخت عظمت نهضت سيدالشهداء عليه السلام و موفقيت قيام آن حضرت ، اين پنج امر بايد به دقت بررسى شود.
1 - رهبر قيام و شخصيت او، يعنى شناخت سيدالشهداء روحى فداه
2 - هدف قيام و انتخاب زمان شايسته و موقعيت مناسب
3 - دشمن رو در رو يعنى يزيد ابن معاويه
4 - كيفيت نهضت و مظلوميت سيدالشهداء
5 - عوامل مؤ ثر در پى گيرى بهره مندى از نتايج آن ، يعنى زنده نگه داشتن عاشورا
1 - سيدالشهداء رهبر بى ترديد نهضت عاشورا
در هر نهضتى مى بايست ، شخصيت اول و رهبر آن ، فردى باشد كه نه تنها داراى هيچ نقطه ضعفى نباشد، بلكه مى بايد داراى امتيازات و خصوصيات علمى و روحى بلند نيز باشد، چرا كه يك قيام احتياج به شور و عشق و هيجان دارد، و اين هيجان و فداكارى ، به وسيله فرد عادى و يا شخصى كه داراى نقاط ضعف باشد ايجاد نمى شود، معمولا در هر نهضتى حزب حاكم سعى مى كند تا از مخالفين خود مخصوصا رهبر نهضت ضعفى ببيند و آن را بزرگ كند، مخصوصا در انقلابهاى مكتبى كه بايد پايدار بماند.
اما در نهضت حسينى ، دشمن اين آرزو را به گور برد، چرا كه سيدالشهداء داراى آنچنان شخصيت روشن و بى ترديدى بود كه حتى براى مخالفين او نيز همچنانكه خواهيم گفت ، ابهامى در آن وجود نداشت .
اينكه به نمونه هائى از روزنه هاى شخصيت حضرتش توجه مى كنيم .
اهل بيت پيامبر راهنمايان ملائكه بوده اند
خلقكم الله انوارا و فجعلكم بعرضه محدقين حتى من علينا بكم
آنچه از روايات متعدده استفاده مى شود اين است كه خداوند متعال انوار مقدس حضرت رسول و ائمه اطهار عليهم السلام را مدتها قبل از خلقت تمامى موجودات ، آفريده است .
آن انوار مقدسه بصورت اشباحى در آن عوالم به تسبيح و تقديس حضرت حق جل و علا مشغول بوده اند،
به گونه اى كه ملائكه مقرب الهى از اين انوار پاك تسبيح و تقديس الهى را فراگرفته اند، و در اين ميان نور مطهر پيامبر اكرم و حضرت امير عليهماالسلام منبع و سرآغاز، ساير انوار و نورالانوار بوده است .
ابوحمزه ثمالى گويد: حضرت على ابن الحسين عليهماالسلام فرمود: خداوند عزوجل محمد و على و يازده امام را از نور عظمت خويش بصورت ارواحى در شعاع نور خويش خلق نمود، ايشان قبل از آفرينش مخلوقات به عبادت و تقديس و تسبيح خداوند عزوجل مشغول بودند و اين عده همان هدايت كنندگان و پيشوايان از آل محمد هستند. كه درود خداوند بر همه آنها باد. (1)
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: من و على و فاطمه و حسن و حسين در سراپرده عرش ، خداى را تسبيح مى گفتيم ، و به دنبال تسبيح ما بود كه فرشتگان تسبيح مى گفتند (2) الحديث
حديثى جالب در ابتداى خلقت اهل البيت عليهم السلام
شخصى بنام فيضة ابن يزيد جعفى گويد: نزد امام صادق عليه السلام رفتم ، ديدم سه نفر از اصحاب حضرت ، پيش حضرت ، حضور دارند، سلام كردم و نشستم ، آنگاه عرض كردم : اى پسر پيامبر من براى استفاده به محضر شما آمده ام ، حضرت فرمود: بپرس اما كوتاه عرض كردم :
قبل از اينكه خداوند زمين و آسمان و نور و ظلمت را بيافريند شما كجا بوديد؟ حضرت فرمود: الان كه وقت اينگونه مسائل نيست ، مگر نمى دانى كه محبت ما مخفى و دشمنى با ما رشد پيدا كرده است ، ما دشمنانى داريم از جن (گويا منظور حضرت جاسوسهاى حكومت بوده است ) كه سخن ما را نزد دشمنان ما از آدميان پخش مى كنند، همانا ديوارها هم گوش دارند مثل گوشهاى مردم ؟
عرض كردم : كار از كار گذشته و من سؤ الم را كرده ام ، حضرت فرمود: ما شبحهاى نور بوديم اطراف عرش خداوند، كه خداوند را پانزده هزار سال قبل از خلقت آدم تسبيح مى كرديم ، چون خداوند آدم را آفريده ما را در صلب او جاى داد، و ما را همواره از صلبى پاك به رحمى پاك منتقل مى نمود تا اينكه محمد صلى الله عليه و آله را مبعوث نمود، پس مائيم دستگيره محكم خداوند، هر كه به ما چنگ زند نجات يافته و هر كه از ما منحرف شود هلاك گرديده است . (3)الحديث .
توسل حضرت آدم به اهل البيت عليهم السلام
و در روايات اهل سنت نيز آمده است كه ابن عباس گويد: حضرت آدم از خداوند سؤ ال نمود آيا كسى را كه برتر از من باشد آفريده ايد، خداوند فرمود: آرى و اگر اينها نبودند ترا نمى آفريدم ، سپس خداوند به فرشتگان فرمان داد تا پرده ها را بالا زنند، حضرت آدم پنج شبح در مقابل عرش ديد، كه اشباح پيامبر و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام ) بود، و از همين جا بود كه وقتى دچار آن خطا شد، خداوند را بحق محمد و على و فاطمه و حسن و حسين (عليهم السلام ) قسم داد و خداوند توبه او را پذيرفت . (4)
مؤ لف گويد: روايات در مورد خلقت ارواح ائمه بسيار زياد و در كتب علماء شيعه مفصل بيان شده است ، و همين روايات روزنه خوبى است براى كسانى كه مى خواهند به عظمت اهل البيت عليهم السلام در پيشگاه الهى پى ببرند.
ميلاد سيدالشهداء و بشارت عجيب
امام صادق عليه السلام فرمود: جبرئيل نزد پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله آمد و عرض كرد: سلام بر شما اى محمد، آيا شما را بشارت دهم به جوانى كه امت شما بعد از شما او را خواهند كشت ؟!
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: من نيازى به آن ندارم ، جبرئيل به آسمان صعود كرد، براى بار دوم آمد و همان سخن را تكرار نمود، پيامبر نيز فرمود: من نيازى به او ندارم ، بار سوم نيز اين سؤ ال و جواب تكرار شد، جبرئيل گفت : پروردگار شما وصيت (امامت ) را در نسل او قرار خواهد داد، اين بار پيامبر قبول فرمود، آنگاه حضرت به نزد حضرت فاطمه عليهاالسلام آمد و فرمود: جبرئيل نزد من آمد، و به من بشارت جوانى را داد كه امت من ، پس از من او را خواهند كشت !
حضرت زهرا عليهاالسلام عرض كرد: من نيازى به او ندارم ، پيامبر اكرم فرمود: خدايم وصيت (امامت ) را در نسل او قرار خواهد داد، حضرت فاطمه عليهاالسلام گفت : حالا قبول است . (5)
تاريخچه مختصر حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام
حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام ، طبق آنچه مشهور است در سوم ماه شعبان سال چهارم يا سوم هجرى متولد گرديده است ، نام مباركش حسين و كنيه ايشان ابا عبدالله و ملقب به سيدالشهداء مى باشد، مادر گرامش حضرت فاطمه دختر پيامبر اكرم و پدر بزرگوارش ، حضرت على ابن ابيطالب اميرالمؤ منين ، برادر بزرگوارش امام مجتبى حضرت حسن عليه السلام ، ايشان فرزند دوم حضرت فاطمه عليهاالسلام مى باشد كه ميان ايشان و امام مجتبى ، كمتر از يكسال فاصله شده است ، حضرت زينب و ام كلثوم دو خواهر گرامى ايشان از نسل حضرت فاطمه عليهاالسلام مى باشند، هنگام رحلت پيامبر اكرم ، امام حسين عليه السلام شش يا هفت ساله بودند، اندكى پس از رحلت پيامبر صديقه طاهره مادر گراميش از ظلم دشمنان شهيد شد، مدت سى سال بعد از پيامبر با پدر بزرگوارش حضرت على عليه السلام بسر برد، و هنگام شهادت حضرت على عليه السلام سى و هفت ساله بود، مدت ده سال نيز پس از پدر با برادرش امام مجتبى عليه السلام زندگى نمود، پس از شهادت برادر حدود ده سال امامت نمود، و تا معاوية زنده بود همچنان به صلح برادرش پاى بند بود، اما پس از مرگ معاويه ، بر عليه دستگاه ظلم و فساد بنى اميه قيام نمود و سرانجام پس از ششماه و هجرت از مدينه به مكه و از مكه به عراق ، در صحراى كربلا بخاطر احياى اسلام ناب محمدى و افشاى خط نفاق و اصلاح انحرافاتى كه پس از پيامبر به وقوع پيوسته بود، خود و اصحاب و اهل بيت او شرافتمندانه به شهادت رسيدند.
شهادت حضرت در دهم محرم سال 61 هجرى از جانب يزيد و به فرمان عبيدالله ابن زياد والى كوفه ، و فرماندهى عمر ابن سعد واقع شد.
سن مباركش به هنگام شهادت 57 سال بود.
خدا او را پاكيزه نموده است
در روايت است كه صفيه دختر عبدالمطلب گويد: وقتى حسين متولد شد، من به حضرت فاطمه خدمت مى كردم پيامبر فرمود: اى عمه پسرم را بياور، عرض كردم : يا رسول الله ما هنوز او را تميز نكرده ايم ، حضرت (با تعجب ) فرمود: تو مى خواهى او را تميز كنى ؟ خداوند تبارك و تعالى او را تميز و پاكيزه كرده است . (6)
آغاز ولادت و شفاعت
امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى امام حسين عليه السلام متولد شد، خداوند عزوجل جبرئيل را دستور داد تا با هزار فرشته از جانب خداوند و جبرئيل به پيامبر اكرم تبريك بگويد.
جبرئيل در ميان راه به جزيره اى رسيد كه فرشته اى به نام فطرس بخاطر سستى كه در انجام دستور الهى كرده بود، بالش شكسته و مانده بود، او هفتصد سال بود كه خدا را آنجا عبادت مى كرد، فطرس به جبرئيل گفت به كجا مى روى ؟ گفت : خداوند بر محمد نعمت عطا فرموده ، من ماءمورم كه از جانب خداوند و خودم به او تهنيت بگويم ، فطرس گفت : مرا هم با خود ببر شايد كه محمد برايم دعا كند، و جبرئيل او را آورد، پس از اينكه پيغام خود را رساند، جريان فطرس را گفت ، پيامبر اكرم فرمود:
خود را به اين نوزاد بمال و به جايگاهت (در عالم بالا) برگرد، فطرس چنين كرد و اوج گرفت . (7)
نام حسين از جانب خداوند تعيين گرديده است
اسماء گويد: وقتى امام حسين عليه السلام متولد شد، حضرت را در پارچه سفيدى پوشانده ، به دست پيامبر دادم ، حضرت در گوش راست وى اذان و در گوش چپ او اقامه قرائت نمود، سپس او را در دامن خود نهاد و گريست ، عرض كردم پدر و مادرم فدايت باد چرا گريه مى كنيد؟ فرمود: براى پسرم مى گريم ، عرض كردم : او همين الان متولد شده است ، فرمود: گروه ستمگر پس از من او را مى كشند، خداوند آنها را به شفاعت من نرساند، سپس فرمود: اى اسماء اين خبر را به فاطمه مگو، چرا كه تازه فارغ شده است ، سپس به حضرت على عليه السلام فرمود: نام فرزندم را چه گذاردى ؟ حضرت عرض كرد: من بر شما در اسم گذارى سبقت نمى گيرم . (الى ان قال ) پيامبر اكرم فرمود: من نيز بر پروردگارم در نام او سبقت نمى گيرم ، در اين ميان جبرئيل نازل شد و گفت : اى محمد خداوند على اعلى ترا سلام مى رساند و مى فرمايد: على نسبت به شما مثل هارون است به موسى ، نام پسرت را همنام پسر هارون بگذار، پيامبر فرمود: نامش چه بود؟ گفت : شبير، پيامبر فرمود: به زبان عربى ؟ جبرئيل گفت : نامش را حسين بگذار. (8) الحديث
گوشت امام حسين از گوشت پيامبر روئيد
مؤ لف گويد: در چند روايت آمده است كه پيامبر زبان در دهان امام حسين عليه السلام كه نوزادى بود شيرخوار، مى نهاد و حضرتش از دهان مبارك پيامبر تغذيه مى نمود و طبق برخى روايات حضرت چهل روز از زبان پيامبر اكرم تغذيه مى كرد و گوشت او از پيامبر اكرم روئيد. (9)
و در كتاب كافى از امام حسين عليه السلام روايت كرده است كه حضرت فرمود: (امام ) حسين نه از حضرت فاطمه و نه از زن ديگر شير نخورده است ، پيامبر اكرم مى آمد و انگشت ابهام را در دهان او مى نهاد و او مى مكيد، و تا دو يا سه روز او را كفايت مى كرد، به همين جهت گوشت حسين از گوشت و خون پيامبر روئيد. (10) الحديث
جايگاه سيدالشهداء در قلب پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله
شخصى بنام عمران ابن حصين گويد: پيامبر اكرم فرمود: اى عمران هر چيزى جايگاهى در دل دارد، هيچ چيزى در دل من هرگز همانند جايگاه اين دو نوجوان (امام حسن و امام حسين ) نبوده است ، عرض كردم : اين همه يا رسول الله ؟! حضرت فرمود:
اى عمران آنچه بر تو پوشيده است بيشتر است ، اين خداوند است كه به من دستور داده است اين دو را دوست بدارم . (11)
امام هفتم موسى بن جعفر عليه السلام فرمود:
پيامبر اكرم دست حسن و حسين را گرفته فرمود: هر كه ايندو جوان را و پدر و مادر اين دو را دوست بدارد روز قيامت ، در درجه من است . (12)
امام باقر عليه السلام فرمود: هرگاه پيامبر اكرم بر حسين وارد مى شد، او را بطرف خود مى كشيد، سپس به حضرت امير عليه السلام مى فرمود: او را بگير، آنگاه خود را روى او مى انداخت و او را مى بوسيد و در همان حال مى گريست !
امام حسين عليه السلام پرسيد: پدر جان چرا گريه مى كنيد؟ حضرت فرمود: پسرم ، جاى شمشيرها را مى بوسم ، عرض كرد: پدر جان مگر من كشته مى شوم حضرت فرمود: بخدا سوگند آرى ، تو و پدرت و برادرت كشته مى شويد. (13) الحديث
امام حسين ميوه دل پيامبر
امام صادق عليه السلام فرمود: روزى پيامبر اكرم حسين ابن على را كه طفلى بود در دامن خود گرفت ، و با وى بازى مى نمود و او را مى خنداند، عائشه گفت : چقدر شما به اين طفل دلبسته ايد و به او توجه مى كنيد؟!
حضرت فرمود: واى بر تو، چگونه او را دوست نداشته باشم و به او دل نبندم ، در حالى كه او ميوه دل من و روشنى چشم من است ، بدان كه امت من او را خواهند كشت ، هر كه او را پس از وفات زيارت كند، خداوند يك حج از حجهاى من برايش خواهد نوشت ، عايشه با تعجب گفت : يك حج از حج هاى شما؟ حضرت فرمود: دو حج از حج هاى من ، عائشه گفت : دو حج از حج هاى شما؟! پيامبر فرمود: بله و چهار حج و عايشه ادامه مى داد و پيامبر زياد مى نمود تا اينكه به نود حج و نود عمره رسانيد. (14)
چرا پيامبر اكرم نسبت به امام حسين اينهمه ابراز علاقه مى كرد؟
از آنجا كه حكمت متعاليه حضرت حق بر اين تعلق گرفته بود كه دين خود را به وسيله قيام و شهادت امام حسين عليه السلام پايدار بدارد، لذا تمامى ابزار و مقدماتى كه مى تواند در اين راستا مؤ ثر باشد، براى حضرت فراهم آورد، بيهوده نيست كه مى بينيم علاوه بر سجاياى اخلاقى و كرامات و معجزات الهى و علوم وافر و كمالات نفسانى ، باز پيامبر اكرم هم در زبان و هم در عمل و برخوردهاى روزمره ، همواره و پيوسته ، نسبت به اهل بيت و امام حسين عليه السلام اظهار محبت مى نمود، تا همه از كوچك و بزرگ ، جاهل و عالم ، بشنوند و ببيند، علاقه وافر پيامبر را در صحنه هاى مختلف و به اين وسيله شخصيت نهضت جاويد كربلا، براى همه بى ترديد و روشن باقى بماند.
بى جهت نيست كه مى بينيم حضرت اباعبدالله الحسين عليه السلام در كربلا به گفتار پيامبر اكرم استشهاد مى كند و صحابه پيامبر مانند ابو سعيد خدرى و زيد بن ارقم را شاهد مى گيرد و يا جمعى از صحابه مانند زيد بن ارقم و ديگران به عبيدالله يا يزيد هنگام زدن چوبدستى بر لب و دندان سيدالشهداء اعتراض مى كنند كه ما خود ديديم كه پيامبر اين لب و دندان را مى بوسيد.
اين همه تمجيد و تعظيم و بزرگداشت كه از پيامبر اكرم در سخن و عمل نسبت به امام حسين خصوصا و يا به اهل البيت عموما ابراز مى شود، همه آماده كردن زمينه هايى است ، براى تحقيق موفقيت نهضت عاشورا، چرا كه اسلام براى بقاء خود به نهضت حسينى نياز دارد و نهضت حسينى براى پيروزى و بقاء، احتياج به شخصيتى بى ترديد و والامقام و مسلم دارد، تا شهادت او، بتواند هر شبهه اى را پاسخ و تمامى جريانهاى مخالف اسلام را رسوا كند، و اين كار با گفتار و كردار رسول اعظم اسلام انجام پذيرفت .
و در همين راستاست كه وقتى سيدالشهداء شيهد شد، حتى عده اى از مخالفين اهل البيت در آن وقت ، مثل فرزند عمر و قاطبه علماء اهل سنت ، از آن زمان به بعد، يزيد را تخطئه و يا تفسيق و يا تكفير كرده اند و از سيدالشهداء تمجيد نموده اند.
حسين منّى و انا من حسينى
در روايت است كه پيامبر اكرم در راه به امام حسين برخورد كردند كه با كودكان بازى مى نمود، حضرت (كه از ديدن امام حسين به وجد آمده بود) جلو آمد و به طرف حسين آغوش گشود تا حسين را در بر گيرد، امام حسين به اين طرف و آن طرف مى رفت ، پيامبر نى او را مى خنداند، تا اينكه او را گرفت ، يك دست زير چانه حسين و دست ديگر پشت او قرار داد، سپس دهان مبارك را بر دهان حسين نهاد و آن را بوسيد و فرمود: حسين منى و انا من حسين ، حسين از من است و من از حسين هستم ، محبوب خداست هر كه دوستدار حسين است . (15) الحديث
مكرر از پيامبر اكرم روايت كرده اند كه ايشان امام حسن و حسين را بر دوش مبارك يا بر پشت سوار نموده بود، گاهى مى فرمود: چه خوب مركبى داريد شما، و چه خوب سوارى هستيد شما دو تا، و پدرتان از شما بهتر است . (16)
از خليفه دوم روايت كرده اند كه گفت : ديدم كه حسن و حسين بر گردن پيامبر سوار شده اند، گفتم : اسب خوبى است براى شما، حضرت فرمود: ايندو هم سوار خوبى هستند. (17)
نام سيدالشهداء بر درب بهشت و عرش نقشه بسته است
پيامبر اكرم فرمود: چون (در شب معراج ) داخل بهشت شدم ديدم كه بر درب آن با خط طلا نوشته است : لا اله الا الله ، محمد حبيب الله ، على ولى الله ، فاطمة امة الله ، الحسن و الحسين صفوة الله ، على مبغضيهم لعنة الله . (18)
يعنى : خدائى جز خداى يكتا نيست ، محمد حبيب خداست ، على ولى خداست ، فاطمه كنيز خداست ، حسن و حسين برگزيده هاى خدايند، بر دشمنان آنان باد لعنت خدا.
روزى پيامبر اكرم به امام حسين عليه السلام فرمود: خوش آمدى اى زينت آسمانها و زمين ، يكى از حاضرين بنام ابى ابن كعب عرض كرد: آيا جز شما كسى زينت آسمانها و زمين است ؟ حضرت فرمود: اى ابى ابن كعب ، سوگند به آنكه مرا به حق به پيامبرى مبعوث نمود، همانا حسين ابن على در آسمانها بزرگتر است از روى زمين ، نام او در طرف راست عرش (اينگونه ) نوشته شده است :
( ان الحسين مصباح الهدى و سفينة النجاة )
: همانا حسين مشعل هدايت و كشتى نجات است . (19) الحديث
نمونه هائى از بيانات پيامبر اكرم در عظمت سيدالشهداء
و اما احاديث و جملاتى كه نبى مكرم راجع به شخصيت امام حسين و برادر بزرگوارش فرموده است از حد احصاء بيرون است .
مثل آنكه فرمود: ( الحسن و الحسين سيد اشباب اهل الجنة )، حسن و حسين دو سرور جوانان بهشت هستند. (20)
و فرمود: حسن و حسين ، بعد از من و پدرشان ، برترين اهل زمين هستند، و مادرشان برترين زنان اهل زمين است . (21)
ابوذر غفارى گويد: ديدم پيامبر اكرم در حالى كه امام حسين را مى بوسيد فرمود: هركه حسن و حسين و اولاد آن دو را از روى اخلاص دوست بدارد، صورتش حرارت آتش نبيند، اگر چه گناهان او به عدد ريگ بيابان باشد مگر اينكه مرتكب گناهى شود كه از ايمان خارج گردد. (22)
امام صادق عليه السلام فرمود: پيامبر اكرم فرمود: دوستى على در دل مؤ منين نهاده شده ، او را دوست ندارد جز مؤ من و دشمن ندارد جز منافق ، و همانا دوستى حسن و حسين در دل مؤ من و منافق و كافر نهاده شده ، و شما براى ايشان بدگوئى نمى بينى . (23)
و اهل قبله همگى اتفاق دارند كه پيامبر فرمود: الحسن و الحسين امامان قاما او قعدا : حسن و حسين دو امام هستند، قيام كنند يا بنشينند. (24)
و در روايت است كه هرگاه پيامبر امام حسين را مى ديد او را بوسيده و به سينه مى چسبانيد و دندانهاى پيشين وى را مى مكيد و مى فرمود: فداى كسى شوم كه پسرم ابراهيم را فدايش كردم . (25) و در كامل الزيارات روايت كرده است كه پيامبر در حديثى فرمود: حسين ميوه دل من است ، او روشنى چشم من است ، او ريحانه من است . حضرت امير عليه السلام نيز مى فرمود: پدر و مادرم فداى حسين باد كه پشت كوفه كشته مى شود.
سرچشمه علم در نزد خاندان عصمت است
حكم ابن عتيبة گويد: هنگامى كه حسين ابن على عليهماالسلام رهسپار كربلا بود مردى در منزل ثعلبية با او برخورد نمود، بر حضرت وارد شد و سلام كرد، حسين عليه السلام فرمود: از كدام شهرى ؟ گفت : از اهل كوفه ، حضرت فرمود: هان بخدا سوگند اى برادر اهل كوفه اگر در مدينه ترا مى ديدم ، علامت جبرئيل را در خانه خودمان و آوردن وحى را بر جدم به تو نشان مى دادم ، اى برادر اهل كوفه ، سرچشمه علوم مردم نزد ماست ، آيا مى شود كه آنها بدانند و ما ندانيم ؟ اين كار شدنى نيست ! (26)
علوم امام حسين عليه السلام از نظر شيعه
طبق روايات اهل البيت عليهم السلام ، ائمه اطهار وارث علوم پيامبر اكرم مى باشند، و پيامبر اكرم نيز وارث علوم تمام انبياء گذشته مى باشد.
به مقتضاى اين روايات امام حسين عليه السلام وارث علوم تمام انبياء و پيامبر اكرم ، و آگاه به تمامى حوادث گذشته و آينده مى باشد، او مى داند كه در آسمانها و زمين و در بهشت و جهنم چيست ؟ عاقبت هر كسى و احوال مردم چگونه است ، او زبان هر جاندارى را مى داند و به لغت همه مردم آگاه است در نزد اوست هفتاد و دو حرف از هفتاد و سه حرف ، از اسم اعظم الهى ، عده اى از اصحاب امام صادق عليه السلام روايت كنند كه حضرت فرمود: من مى دانم آنچه را كه در آسمانها و در زمين موجود است ، من مى دانم آنچه در بهشت و جهنم است ، مى دانم آنچه شده و خواهد شد، سپس حضرت اندكى مكث فرمود و چون ديد اين سخن بر شنوندگان گران آمد فرمود: من اينها را از كتاب خداوند عزوجل مى دانم ، خداوند عزوجل مى فرمايد: فيه تبيان كل شيى ء ، در قرآن بيان همه چيز است . (27)
قدرت امام حسين عليه السلام از نظر شيعه
اما قدرت حضرت اباعبدالله الحسين از جهت ولايت مطلقه ، همان قدرت عظيم الهى است كه خداوند متعال به ائمه عليهم السلام عطا نموده است ، همان قدرتى كه انبياء عظام با آن معجزات را انجام مى داند، موسى ، عصا را اژدها مى كرد و دريا را مى شكافت ، عيسى مرده را زنده مى كرد و مجسمه را جان مى داد، همان قدرتى است كه خداوند به اميرالمؤ منين داده بود و عجائب بى شمار از او سر مى برد.
راوى گويد: خدمت امام رضا عليه السلام بودم ، روى كاغذى اين جمله را نوشتم : دنيا در نزد امام همانند نيمه گردوئى جلوه گرست ، (كه امام به تمامى آن كاملا مسلط است ) اين نوشته را به حضرت دادم و عرض كردم : فدايت شوم ، اصحاب ما روايتى را نقل كرده اند، من آن را انكار نكردم ولى مى خواهم از شما بشنوم ، حضرت به آن كاغذ نگاه نمود، سپس آنرا پيچيد بگونه اى كه گمان كرده (گفتن آن ) بر حضرت سخت آمد، سپس فرمود: آرى اين حق است ، آن را به روى پوست منتقل كن . (28) (تا بماند و از بين نرود)
آرى چگونه چنين نباشد در حالى كه در نزد آل محمد است هفتاد و دو حرف از اسم اعظم الهى ، حروفى كه يك حرف آن ، آصف را قدرت داد تا تخت بلقيس را حاضر كند، و عيسى با آن همه معجزات فقط دو حرف نزد او بود.
امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند به عيسى دو حرف (از اسم اعظم داد) و با آن اقدام مى كرد، به موسى چهارحرف و به ابراهيم هشت حرف و به نوح پانزده حرف و به آدم بيست و پنج حرف داد، و براى محمد و آل محمد همه را جمع كرد، اسم اعظم هفتاد و سه حرف است كه خداوند به محمد هفتاد و دو حرف را عطا فرمود و يكى را در حجاب قرار داد. (29)
هرچه پيامبران الهى داشتند، اهل البيت همه را دارند
ابوحمزه ثمالى از امام چهارم على بن الحسين عليهماالسلام پرسيد آيا ائمه عليهم السلام مى توانند مرده را زنده كنند و كور مادرزاد و ابرص را شفا دهند و بر روى آب راه روند؟ حضرت فرمود: خداوند هيچ چيزى به هيچ پيغمبرى نداده است مگر آنكه آن را به محمد صلى الله عليه و آله عطا نموده است ، با اضافه اى كه به انبياء نداده است .
پس هر چه نزد پيامبر اكرم بود، به حضرت امير عليه السلام داد، سپس به (امام ) حسن و حسين و پس از امام حسين از هر امامى به امام بعدى تا روز قيامت ، همراه با اضافاتى كه در هر سال و در هر ماه و در هر ساعت حادث مى شود. (30)
نمونه اى از قدرت و معجزه سيدالشهداء
از امام چهارم عليه السلام روايت است كه فرمود: پس از امام حسن عليه السلام عده اى از مردم نزد امام حسين آمدند و گفتند: اى پسر پيامبر، از آن عجائبى كه پدر شما به ما نشان مى داد نزد شما چيست ؟
امام حسين عليه السلام فرمود: آيا پدرم را مى شناسيد؟ گفتيم آرى همه ما او را مى شناسيم ،
حضرت پرده اى را كه بر اتاقى بود بلند نمود و فرمود: به داخل اتاق نگاه كنيد، چون نگاه كرديم ديديم كه اميرالمؤ منين عليه السلام آنجاست ، گفتيم ما شهادت مى دهيم كه على خليفه خدا و شما فرزند او هستى . (31)
امام چهارم عليه السلام حكايت كند كه زنى بنام نظره ازديه نزد امام حسين آمد، حضرت فرمود: اى نظرة مدتى است كه نزد من نيامده اى ؟ عرض كرد: اى پسر پيامبر بخاطر چيزى است كه در فرق سرم پيدا شده و بسيار مرا غصه دار كرده است (گويا مرضى گرفته بود كه قسمتى از موهايش سفيد شده بود) حضرت فرمود: نزديك بيا، وقتى نزديك رفت ، حضرت انگشت خود را بر بيخ آن سفيدى نهاد، بلافاصله موى او سياه شد، سپس فرمود: آينه اى به او بدهيد! وقتى نگاه كرد و ديد سفيدى از ميان رفته خوشحال شد، امام حسين نيز از خوشحالى او شادمان گرديدند. (32)
سيدالشهداء از اسرار الهى به اصبغ نشان داد
اصبغ بن نباية از ياوران حضرت امير عليه السلام است او گويد: به امام حسين عرض كردم : از شما راجع به چيزى مى خواهم درخواست كنم كه به آن يقين دارم ، و از سر خداست و آن سر در نزد شماست ، حضرت فرمود: اى اصبغ مى خواهى گفتگوى پيامبر را با - ابى دون - (ابى بكر) در مسجد قبا ببينى ؟ گفتم آرى (حضرت امير عليه السلام قبلا بعد از رحلت پيامبر اكرم ، در مسجد قبا، پيامبر را به ابوبكر نشان داده بود، و در آنجا پيامبر ابوبكر را توبيخ فرموده بود).
حضرت فرمود: برخيز، ناگاه خودم را (از مدينه ) در كوفه ديدم ، نگاه كردم ، در كمتر از يك چشم بهم زدن مسجد (كوفه ) را ديدم ، حضرت در صورتم تبسم نمود سپس فرمود: اى اصبغ سليمان ابن داود، باد تحت اختيارش بود غدوها شهر و رواحها شهر، ولى به من بيش از سليمان داده شده است .
عرض كردم : بخدا كه راست فرمودى اى پسر پيامبر، حضرت فرمود: مائيم كسانى كه علم كتاب و بيان آن ، نزد ماست نزد هيچكس از مخلوقات خدا، آنچه نزد ماست ، نيست ، چون ما اهل سر خدائيم ، سپس در صورتم تبسم نموده فرمود: داخل شو، وقتى وارد (مسجد كوفه ) شدم ، ناگاه پيامبر را ديدم كه در محراب مسجد رداء را بخود پيچيده است . (33) الحديث
سيدالشهداء، پيامبر و على و حسن را به جابر نشان داد
هنگاميكه سيدالشهداء عازم عراق شده بود، جابر بن عبدالله آمد و به حضرت عرض كرد: شما فرزند پيامبر هستيد، صلاح شما مى دانم كه مانند برادر خود، صلح كنيد، چرا كه برادر شما آگاه و موفق بود. حضرت فرمود: اى جابر آنچه برادرم كرد به دستور خدا و پيامبر بود، من هم به دستور خدا و پيامبر اقدام مى كنم ، آيا مى خواهى پيامبر و على و برادرم حسن عليهم السلام را گواه بياورم ؟!
سپس حضرت به آسمان نگاه كرد، ناگاه درب آسمان باز شد، پيامبر و على و حسن و حمزه و جعفر عليهم السلام فرود آمدند، جابر گويد: از ترس از جا پريدم .
پيامبر فرمود: اى جابر آيا راجع به حسن قبلا به تو نگفتم كه مؤ من نخواهى بود مگر اينكه تسليم امامان خود باشى و اعتراض نكنى ؟ آنگاه پيامبر جايگاه معاويه و يزيد را در عذاب به جابر نشان دادند، سپس پيامبر با همراهان به آسمان صعود نمود، از آن بالا سيدالشهداء را صدا زده فرمود: پسرم به من ملحق شو، امام حسين به حضرت ملحق شد و به آسمان رفتند به گونه اى كه ديدم وارد بهشت شدند، پيامبر به من نگاه نمود و در حاليكه دست حسين را گرفته بود فرمود: اى جابر اين پسرم با من است ، تسليم او باش و شك مكن تا مؤ من باشى ، جابر گويد: چشمهايم كور باد اگر آنچه گفتم نديده باشم . (نفس المهموم )
آمدن ملائكه و اجنه به كمك سيدالشهداء
امام صادق عليه السلام فرمود: وقتى سيدالشهداء از مدينه خارج شد، گروههائى از ملائكه ، سلاح در دست ، سوار بر مركب بهشتى ، نزد حضرت آمدند، سلام كردند و گفتند: اى حجت خدا بر خلق بعد از جد و پدر و برادرش ، خداوند جد شما را به ما در جاهاى مختلف كمك داده و ما را نيز به كمك شما فرستاده است ، حضرت فرمود: وعده گاه ما كربلا باشد، همانجا كه شهيد مى شوم ، گفتند: اى حجت خدا اگر از دشمن هراس دارى بفرما تا با شما باشيم ، حضرت فرمود: اينها به من راهى ندارند و كارى نمى توانند بكنند تا به جايگاهم برسم ، در خبر است كه گروههائى از جن نيز به كمك حضرت آمدند و گفتند: ما شيعه و ياوران شما هستيم ، اگر فرمان دهى ، همه دشمنان شما را نابود كنيم بدون اينكه شما از جاى خود حركت كنيد. حضرت براى آنها دعاى خير نمود و فرمود: مگر در كتاب خدا نخوانده ايد هر كجا باشيد، هر چند در برجهاى بلند، مرگ به سراغ شما خواهد آمد، و فرموده است كسانى كه بر آنها قتل نوشته شده به آرامگاه خود خواهند رفت ، اگر من در جاى خودم بمانم ، اين خلق ننگين به چه امتحان و مبتلا مى شوند؟ چه كسى در آرامگاه من خواهد بود، در حالى كه خداوند آن را هنگام گستردن زمين اختيار كرده و آن را امان دين و دنياى آنها قرار داده است . آنگاه جن بعد از سخنان سيدالشهداء گفتند: بخداى سوگند اگر نه اين است كه اطاعت شما لازم و ترور جايز نيست ، تمام دشمنان شما را قبل از اينكه به شما برسند هلاك مى كرديم ! حضرت فرمود: بخدا سوگند ما از شما بيشتر قدرت داريم بر دشمنان ، ولى (ما اقدام نمى كنيم تا) ليهلك من هلك عن بينة و يحيى من حى عن بينه يعنى تا هر كه هلاك مى شود بعد از روشن شدن راه و هر كه هدايت مى يابد نيز از روى آگاهى باشد. (نفس المهموم )
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: مرودشتسبد وبلاگی مرودشتمطالب وبلاگ های مرودشتی